حقوق متقابل دوستان
دوستى «ساختن» است؛ پس مهارت است و هنر مىطلبد. بناى دوستى بهسرعت، زاده نشده و بهزودى، ويران نمىشود. اين پديده اجتماعى بر اركانى بنا شده است كه همان حقوق متقابل دوستان بر يكديگر است. هر كسى در اداى اين حقوق بكوشد، پس از مدتى گلستانى مىشود، پُر از پروانهها و اگر در اين وظيفه كاهلى كند، ديرى نمىپايد كه همانند ريگستانى شود، محل بادها و خارها.اکنون که اول سال تحصیلی است چه بجاست از جقوق متقابل دوستانمان آگاهی یابیم تا بتوانیم دوستی های پایدار و شیرینی داشته باشیم .
متن زیراز کتاب دوستى؛ مهارتها و ظرائف، نوشته محمود مرویان حسینی ،(به دلیل خامعیت و البته خلاصه و گویا بودن مطلب )،اقتباس شده است .
در بحث حقوق متقابل دوستان، نيازهاى شخصيتىِ انسان را در هر سه حيطه،عاطفی ،شناختی و رفتاری بررسى مىكنيم:
1- حقوق عاطفى در بين دوستان
1- 1- سلام، مصافحه (دستدادن)، معانقه (روبوسى)، همراه با تبسّم
هيچ درى بدونكليد باز نخواهد شد؛ كليد دوستى سلام است. دوستىِ ماندگار نيازمند شروعى خوب است كه سلام آنرا فراهم مىكند و ثبات عاطفى فرد متقابل را تقويت مىكند.
پيامآور رحمت، حضرت محمد (ص)، همواره در سلامدادن بر يارانش پيشگام بودند و بهدنبال آن، با ايشان دست مىدادند و هيچگاه دستشان را پيش از ديگرى، بيرون نمىكشيدند « بحارالانوار، ج 68، ص 15» و مىفرمودند: «دستدادن با يك مؤمن، برتر است از دستدادن با ملائكه» « اصول كافى، ج 2، ص 183» ايشان ديگران را بر اين عمل توصيه كرده و حكمت آنرا اينگونه بيان مىكردند: «مصافحه، كينه را از ميان مىبرد.» « بحارالانوار، ج 77، ص 165.»
اقدام به دستدادن، از سوى هر كسى كه مىخواهد باشد، چه بزرگتر يا كوچكتر، دليل بر علاقه و فراهمكردن زمينه مناسب براى دوستى و رابطه است؛ گرچه در برخى گروههاى اجتماعى، رسم بر اين است كه دستدادن با جوانها از طرف پيران آغاز مىشود، بهنظر مىرسد هيچ اشكالى نداشته باشد كه نوجوان و جوان بهعنوان اظهار علاقه، در دستدادن، بر پيران سبقت بگيرند.
ازاينروست كه ابوعبيده، از ياران امامباقر (علیه السلام) مىگويد كه در سفرى در خدمت امام بودم. ايشان هرگاه براى نيازى از مَركب خود پايين مىآمدند يا بر آن سوار مىشدند، با من مصافحه مىكردند و پس از مدتى، باز اگر بهدنبال كار ديگرى مىرفتند و برمىگشتند، دوباره با من مصافحه مىكردند و در تمام سفر، اينچنين بوديم. به امامگفتم: «گويا شما از اين عمل منظورى داريد؟» ايشان فرمودند: «آرى؛ هرگاه مؤمنى با مؤمنى مصافحه مىكند، بدونگناه از يكديگر جدا مىشوند [و با اين عمل، خداوند گناهانشان را مىبخشايد.]» « اصول كافى، ج 2، ص 179.»
معانقه (روبوسى) بخشى ديگر از رابطه عاطفى و صميمانه بين دو دوست است. آدمى هنگامىكه ديدار خود را با دوست به بوسه بيارايد، به همه آثار محبّت و تأثير عميق آن در توسعه روابط انسانى و اخلاقى دست مىيابد. بهترين جايگاه بوسيدن، ميان دو چشم، يعنى موضعِ نور در پيشانى است. حضرت على (ع) در وصيت خود به پسرش امامحسن (ع) مىفرمايند: «فرزندم، هرگاه مؤمنى را ديدى، موضع نور در پيشانىِ او را ببوس.» « صول كافى، ج 2، ص 179.» البته كه پيشانى مؤمن، شايسته بوسيدن است؛ چه، اين موضع، جايگاه سجده در برابر خالق متعال است.
اينهمه، با تبسم و گشاده رويى جلوهاى ديگر مىيابد. بيشترين عامل محبوبيت انسان در بين ياران و بزرگترين وسيله نزديكى دلها، تبسمى از سرِ محبّت و خيرخواهى، و البته نه تصنّعى و دامافكنانه، است. پيامبر خدا (ص) مىفرمودند: «شما هرگز نمىتوانيد با اموالتان مردم را بهسوى خود جذب كنيد؛ پس، با گشادهرويى و خوشخويى، آنها را ديدار كنيد.» « اصول كافى، ج 2، ص 103»
اصحاب گفتهاند كه هيچكس را نديديم كه بيشتر از پيامبر خدا (ص) تبسّم بر لب داشته باشد. « اصول كافى، ج 2، ص 103»
اميرمؤمنان، على (ع)، فرموده است: «خوشرويى كمند محبّت است.» « عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 24» درمقابل، ترشرويى و گرفتگى، در دوركردنِ دلها از يكديگر و قطع پيوندهاى دوستى، بىنهايت مؤثر است. امامباقر (ع) دراينزمينه فرمودهاند: «ترشرويى و گرفتگى، سبب دشمنى و دورى از خداست.» « بحارالانوار، ج 75، ص 176.»
2- 1- پرسوجو از احوال دوستان
يكى از اسرار دوستى بهخاطرداشتنِ نام دوستان است. نخستين نشانههاى شخصيت، با نام هر كس پديدار مىشود. مردم شيفته نام خود و وابستگان خويش هستند، بهويژه اگر از نام شايسته و زيبايى برخوردار باشند. از قديم، افراد كوشيدهاند به هر ترتيب ممكن، نام خود را جاودان سازند؛ ازاينروست كه اينهمه وقفها و آثار از گذشتگان باقى مانده است.
پيامبر اكرم (ص) مىفرمود: «هرگاه يكى از شما با كسى پيوند برادرى و دوستى برقرار كرد، از نام او و نام پدر و قبيله و منزلش بپرسد؛ چه، اين امر از حقوق واجب و باعث صفاى برادرى است، وگرنه دوستىِ آنها احمقانه است.» « بحارالانوار، ج 71، ص 146»
3- 1- احترامگذاشتن به دوستان
در كلمات بزرگان دينى، يكى از حقوق عرصه دوستى، احترامگذاشتن به شايستگىهاى دوست است؛ تاآنجاكه پيامبر خدا (ص) مىفرمود: «كسىكه برادر مسلمانش نزدش بيايد و او را احترام كند، چنان است كه خداوند را احترام كرده است.» « اصول كافى، ج 2، ص 206»
امامصادق (ع) نيز مىفرمود: «اصحاب و ياران خود را بزرگ بشماريد و آنان را احترام كنيد، به يكديگر هجوم نبريد و زيان نرسانيد و حسد نورزيد. از بخل بپرهيزيد و بندگان مخلص خداوند باشيد.» « محمد بن حسن حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 8، ص 406.»
4- 1- شادىآفرينى براى دوستان
پيامبر اكرم (ص) فرمودهاند: «هر كس برادر دينى خود را با چيزى كه موجب خوشحالى او
مىشود، ديدار كند تا او را شاد سازد، خداوند در روزى كه او را ديدار مىكند، شادمانش خواهد ساخت. « نهجالبلاغه، تصحيح شيخمحمد عبده، حكمت 333، ج 4، ص 78»
درسآموزى از الگوهاى جاودان دينى به انسانِ فكور مىگويد كه بايسته است با دوستان مؤمن، با چهرهاى بشّاش و خرامان روبهرو شد، گرچه حزنى در دل باشد. اين شادىآفرينى هم در فرد مقابل، اميدوارى و نشاط و هيجان مثبت و تعادل عاطفى بهوجود مىآورد و هم در كاهش فشارهاى اجتماعى مؤثر مىباشد. بهعلاوه، بازخورد و تأثير عكسالعملىِ شادىآفرينى، به خودِ فرد باز مىگردد و بهرهورى ايجاد مىكند.
2- حقوق شناختى در بين دوستان
1- 2- 10 اعتمادآفرينى در فضاى دوستى
دوستى به اعتماد از جانب هر دو طرف نياز دارد و در گروِ زمان است. براى اينكه آدمى اعتماد كسى را بهخود جلب كند، بايد نخست نشان دهد كه درخورِ اعتماد و اطمينان اوست
و اوست كه بايد دراينباره، فرد را تأييد كند. دراينصورت، بهتدريج، ريشههاى خوشگمانى به يكديگر جوانه مىزند و ميوه همدلى بهبار مىنشيند. آميختگى دو روح و نزديكى دو قلب، آنگاه است كه بدگمانى، جاى خود را به خوشگمانى بدهد. البته گذشت زمان، اعتماد افراد را به يكديگر بيشتر مىكند و دوستى، خود، دوستى مىآفريند.
مولاى متقيان، على (ع)، چنين هشدار مىدهند: « [مراقب باش] بدگمانى، روش تو را نسبت به دوستى كه به صلاحيت او يقين داشتهاى، تباه نكند.» « غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 264.»
2- 2- آگاهكردن دوست، از محبت خود به او
محبتِ مخفى مانند آتش زير خاكستر است كه وجود دارد، اما كسى آنرا نمىبيند. البته بهخوبى بايد دقت كرد كه دوستى با پاكان، عشق به فضيلتها و ارزشهاست و اين عشق معنوى، بهشدت، با اوج احساسات شهوانى و فوران شهوت جنسى متفاوت است. جوانى كه
با ديدن رويى زيبا بر خود مىلرزد و دست از عقل مىشويَد و به رفتارهاى توجيهناپذير دست مىزند، بيشتر، از غريزه و فوران احساسات متأثر است تا شورِ برخاسته از شعور.
دوستى با پاكان بهتدريج انسان را پختهتر، كاملتر و بىعيبتر مىسازد و بارقهاى از بهشت است كه گرماى آن، نور و حرارت حق را به انسان مىچشاند؛ اما عشقهاى خيابانى و نيمروز، آدمى را حريص، كجرفتار، تهى از درون و خودباخته بار مىآورَد و سپس، بىهويتى و انحرافات بعدى و بحرانهاى متنوّع ….
3- حقوق رفتارى بين دوستان
1- 3- استقبال و بدرقه دوستان
ازجمله امور كوچكى كه تأثيرهايى شگرف در روابط انسانى بين افراد مىگذارد و پيوندهاى دوستى را تحكيم مىكند و آثار محبّت را نمودار مىسازد، به استقبال مسافر يا مهمان رفتن و نيز بدرقهكردنِ ميهمان و مسافر است؛ چه، اين كار، اهميت و بزرگىِ او را در چشم ميزبان به او مىنماياند. شيوه رهبران دينى نيز چنين بوده است:
امامحسنعسكرى (ع) درباره پيامبر اكرم (ص) نقل مىكنند: «رسول خدا (ص) هنگامىكه جعفربنابىطالب از حبشه بازگشت، برخاستند و او را دوازدهقدم استقبال كردند و بين دو چشمِ او را بوسيدند و از شادى و شوقِ ديدار وى گريستند.» « وسائل الشيعه، ج 8، ص 559» اينچنين بود كه در مدتى كوتاه، اين ابَرمرد تاريخ، دلهاى فراوانى را تسخير كردند. درهمينراستا، امامرضا (ع) از پيامبر خدا (ص) نقل مىكنند: «حق ميهمان اين است كه در هنگام خارجشدن، او را تا دمِ در بدرقه كنى.» « همان، ص 560»
2- 3- توجهكردن به سخنان دوست
همه دوست دارند كه سخنگوى خوبى باشند و بسيارى، به آن دست يافتهاند؛ اما افراد اندكى ارزش گوشكردن را مىدانند. آدمى براى سخنگفتن چندان به آموختن نيازى ندارد، اما براى گوشسپردن به سخن ديگرى، محتاج آموزش و تمرين است.
ديل كارنگى دراينباره مىگويد: «اگر مىخواهى مردم از گِرد تو پراكنده شوند و هنگامىكه اجتماع آنان را تَرك كردى، تو را مسخره كنند، چنين باش: به كسى فرصت سخنگفتن مده؛ پيوسته از خودت سخن بگوى؛ ضمن آنكه ديگرى سخن مىگويد، هرگاه انديشهاى به ذهنت خطور كرد، منتظر مباش تا او گفتارش را تمام كند و در نيمه گفتارش، با او روبهرو شو ….»
برهميناساس است كه مولا على (علیه السلام) فرمودهاند: «وقتى عقل كامل شد، سخنگفتن كم مىشود» « بحارالانوار، ج 71، ص 290» يا اينكه فرموده است: «آنكه زياد سخن گويد، زياد اشتباه كند و آنكس كه زياد اشتباه كند، حيا و شرمش كم شود و كسىكه حيايش كم شود، پارسايىاش نقصان گيرد و كسىكه پارسايىاش نقصان گيرد، قلبش بميرد و داخل دوزخ شود.» « نهج البلاغه، حكمت 348، ج 4، ص 81.»
3- 3- تحملكردن انتقادهاى دوست
بهرهگرفتن از امكانات كار آسانى است و هر كس از عهده آن برمىآيد، اما هنرِ زيركان آن است كه از ضرر نيز بهره مىگيرند و اين، هوشمندى و بردبارى خاصى مىطلبد. اكسيرى كه گرچه تحملش مشكل است، اما مِسِ اعمال را بهطلاى ناب بدل مىسازد، همان انتقاد است. كسىكه از او و عملش انتقاد مىكنند، درواقع، اين ارزش را داشته است كه در كانون توجه قرار گيرد؛ پس، استعدادِ رشد و بهينهشدن را داراست.
دوست صديق و مُنصف، انتقادش راهنمايى است. امامصادق (علیه السلام) بهترين دوست خويش را كسى مىدانند كه عيبهاى ايشان را، اگر عيبى داشته باشند، به او هديه كند؛ « اصول كافى، تصحيح علىاكبر غفارى، ج 2، ص 639» چراكه از ويژگىهاى انسان موفق، آن است كه حالت پذيرش، خيرخواهى و انتقادپذيرى داشته باشد.