• نقشه سایت 
  • تماس با ما 

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

ماه شعبان هم گذشت ...

حتما بخوانید : تحقیقی در راه‏هاى ايجاد صميميت در خانه‏

07 مهر 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

بايد كارى كرد كه بچه‏ها خانه را محيط صميميت‏ بدانند، دردِدل‏ هايشان را با والدين خود مطرح كنند، حرف‏هاى‏ شان را با آنان بزنند و اگر چيزى‏ مى‏خواهند، از آنان بخواهند. گاهى مى‏گويند فلان‏پدر با پسر جوانش‏ دوست‏ است: ساعت‏ها مى‏نشينند و با هم صحبت مى‏كنند. جوانى بيست‏ساله، همراهِ پدر پنجاه‏ساله خود، مسافرت مى‏كند، راه مى‏رود و دردِدل مى‏كند. آيا شما هم حاضريد اين‏گونه عمل كنيد؟ يا فقط در حدود همين تشريفات كه بايد احوالى پرسيد و سلام‏وعليكى باشد، قانع هستيد؟ گاهى، اين‏قدر فاصله زياد است كه حرفى براى گفتن وجود ندارد. همين جوان، اگر رفيقش را پيدا كند، دو ساعت با هم حرف مى‏زنند؛ اما با پدر يا مادرش، مثل اينكه حرفى براى گفتن ندارد! نمى‏دانيم كه آيا روح‏ها به‏هم نزديك‏ نيست يا عواطف شكوفا نيست؟ بالاخره، صميميت وجود ندارد
ده اصل‏ درخصوص چگونگىِ «ايجاد صميميت در خانه» وجود دارد كه به‏طورخلاصه بيان مى‏كنيم:
1-  وجود صميميت بين پدر و مادر:
اگر مى‏خواهيد فرزندان با شما صميمى باشند و همكارى و اطاعت كنند، بايد ببينيد كه‏ آيا شما، پدر و مادر، با هم صميمى هستيد؟ آيا خواهر و برادرهاى بزرگ‏تر نسبت به پدر و مادر و نسبت به يكديگر، صميمى هستند؟
اين اشتباه است كه انسان فقط دستور دهد و از ديگران بخواهد؛ اما عملش نمودارِ سخن‏ او نباشد: كونوا دُعاه الناس بغير ألسِنتكم‏. (/ مردم را نه فقط با زبان، بلكه با عمل به‏راه خير دعوت كنيد.) عمل شما مى‏تواند نمودارِ جهت و راه و خواست شما باشد. چه بسيار زن‏ و شوهرهايى را مى‏بينيم كه غير از صحبت درباره وسايل و احتياجات زندگى، حرفى براى گفتن‏ به يكديگر ندارند. اينكه بنشينند و درباره مسئله‏اى اجتماعى، فكرى يا دينى با هم‏ بحث‏ كنند، برايشان مطرح نيست. همان خانمى كه موقع رفتن، بعد از آنكه خداحافظى‏اش را كرد، باز هم يك ساعت روى پا مى‏ايستد و با خانم‏هاى ديگر حرف مى‏زند، وقتى با شوهرش مى‏نشيند، مثل اينكه هيچ حرف و مسئله‏اى براى گفتن ندارد!
دست‏كم، در شبانه‏روز، نيم‏ساعت‏ با هم صحبت كنيد: نه سخنان معمولى و جاروجنجال و توقّعات مالى؛ بلكه صحبتِ‏ باهدف‏ و نتيجه‏بخش‏ داشته باشيد. اگر داخل خانه، بين شما پدر و مادر، اين صميميت و همكارى‏ وجود داشت، آنگاه مى‏توانيد توقع داشته باشيد كه فرزندانتان هم با شما همكارى كنند. اگر به حرف‏ها و پيشنهادهاى يكديگر احترام‏ مى‏گذاريد، توقع داشته باشيد كه فرزندانِ شما هم به دستورها و فرمان‏هاى شما احترام بگذارند.
نسخه اين درد چيست؟ اولين دارويى كه دراين‏خصوص تجويز مى‏كنند، اين است كه‏ خودتان با يكديگر صميمى باشيد؛ دوست همديگر باشيد و دردِدل خود را به يكديگر بگوييد تا در اين محيط، اين صفات پرورش يابد.
2-  هوشيارى، دقت، حسابگرى:
درصورتى صميميت ايجاد مى‏شود كه فرزند احساس كند اوليايش انسان‏هاى هوشيار و مشكل‏گشايى هستند. گاهى، بچه‏ها نقاطضعفى‏ از پدر و مادر به‏دست مى‏آورند. ممكن است بچه پيشِ خود بگويد: «پدرم كودن است و مى‏شود او را فريب داد.» مثلًا فرزند اشتباهى مرتكب شده است و به‏گونه‏اى ديگر براى پدر توضيح داده است؛ بهانه‏ دروغين‏ آورده و پدر هم قبول كرده است يا هزار كار خلاف مرتكب شده و پدر اعتنا نكرده است؟! بنابراين، او احساس كرده‏ است كه پدرش، آدمى نيست كه روى كارها حساب كند و ريزبين و تيزبين باشد.
البته تصور نكنيد كه پايين‏بودنِ‏ مَدرك تحصيلى ى‏ ا موقعيت اجتماعىِ پدر، عامل اين مشكل است؛ گاهى ممكن است پدر، درعِين بى‏سواد يا كم‏سوادبودن، باهوش و حسابگر و زرنگ باشد. اى بسا، لازم باشد همه ما در اين زمينه آموزش ببينيم. گاهى، رفتار شخص در روابط اجتماعى، به‏گونه‏اى است كه نمى‏توان به او اعتماد كرد؛ اگرچه ممكن است ازنظر اخلاقى پاك و سالم باشد، ازآنجاكه فرد ساده‏اى است، نمى‏توان روى او حساب كرد. به‏قول معروف، خطش را خوانده‏اند. اگر احساس بچه اين باشد كه مى‏توان پدر و مادر را فريب‏ داد، با آنان احساس صميميت نخواهد كرد؛ لذا موضع‏گيرى مى‏كند و كار خودش را انجام مى‏دهد.
3-  رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى:
زيبنده است كه از رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتىِ پدر و مادر، خاطره بزرگى‏ در دل‏ فرزندان وجود داشته باشد؛ يعنى آنان لمس كرده باشند كه پدر راست‏گو ست، به وعده‏هايش‏ وفا مى‏كند و عادل‏ و درستكار است. نيز، مادر، پاك‏دامن‏ است و …. درستكارى و پاكى و صداقت و حُسن‏خُلق به انسان‏ شخصيت‏ مى‏دهد و جايگاه او را بالا مى‏آورد. اين شخصيت قوى، نفوذ ايجاد مى‏كند و با اين نفوذ، مى‏توان فرزندان را رام‏ كرد؛ يعنى دربرابرِ والدين تسليم ساخت.
4-  برخورد منطقى با خطاهاى فرزندان:
برخى پدر يا مادرها به‏گونه‏اى عادت كرده‏اند كه با ديدنِ‏ كوچك‏ترين تخلّف‏ از فرزندشان، واكنشى شديد نشان مى‏دهند. بچه اشتباهات زيادى مى‏كند: غذا را وارونه مى‏كند؛ ظرف را مى‏شكند؛ فرش را كثيف مى‏كند؛ ديوار را خراش مى‏دهد؛ كوچك‏تر از خودش را مى‏زند؛ لباسش را آلوده مى‏كند. خطا در زندگى بچه فراوان است‏.
نوعى از موضع‏گيرى اين است كه به‏محضِ مشاهده كوچك‏ترين خطايى از فرزند، خودبه‏خود دست بالا مى‏رود و بر سروصورتِ كودك فرود مى‏آيد و دهان باز شده و توهينى نثار شخصيت كودك مى‏شود. اين موضع‏گيرى، رفته‏رفته، توان خود را از دست مى‏دهد. هرچه‏ خشونت بيشتر شود، كودك‏ جسورتر مى‏شود. البته، خشونت غير از صلابت و حسابگرى است. برعكس؛ ممكن است موضع‏گيرى پدر و مادرى درمقابل رفتارِ خلاف بچه، بى‏اعتنايى‏ باشد: بچه فرياد مى‏كشد، كوچك‏تر از خودش را اذيت مى‏كند، پايين‏وبالا مى‏پرد، كثيف مى‏كند و …؛ پدر و مادر هم بى‏اعتنا و خونسردند. هر دو روش، غلط است‏.
اين مشكل براى معلم نيز در كلاس‏ها پيش مى‏آيد: امكان دارد معلمى موضع‏گيرىِ خشنى داشته باشد و كوچك‏ترين تخلّفى را با تندى پاسخ دهد يا برعكس: معلمى درمقابل خطاهاى شاگرد، هيچ‏گونه واكنشى نداشته باشد. نه در آن محيطِ خفقان و خشك و نه در اين‏ محيطِ بى‏اعتنايى، هيچ‏گونه دوستى و صميميتى به‏وجود نمى‏آيد و به‏دنبال آن نيز هيچ‏گونه همكارى و كمكى وجود نخواهد داشت.
پس چه بايد كرد؟ اينجا از مواضع بسيار حساس‏ است: درمقابل هر خطا، بايد واكنشى مناسب‏ داشت. فرزند، خطايى كرده است و پدر و مادر هم‏ عصبانى‏ شده و اختيار از دست داده‏اند. دراين‏حالت‏، هر تصميمى كه گرفته شود و هر كارى كه انجام گيرد، غيرمنطقى است و عُقلايى نخواهد بود. بايد صبر كرد تا عصبانيت فرو بنشيند و انسان بتواند با حساب و منطق، كارى انجام دهد.
مسئله ديگر اين است كه اگر موضع‏گيرى در اولين مرحله، كتك‏زدن ى‏ ا ناسزاگفتن‏ و فرياد بيجا باشد، غلط است؛ اما درعين‏حال، نمى‏توان درمقابل اين خطاى فرزند، ساكت بود و هيچ نگفت؛ بايد صحبت‏ كرده و تا حدى، ملامت‏ و بازخواست كرد و عواقب بدِ آن عمل را به‏ او نشان داد و چه بهتر است كه انسان، قبل از پيدايش آن تخلف، پيش‏بينى و پيشگيرى‏ كند
همين‏جا اين مسئله را نيز مطرح كنم كه نبايد توقع داشته باشيد فرزندانتان‏ مطيعِ محض‏ ما باشند. انسان واقعاً گاهى از اينكه فرزند خُردسال و كودك سه‏چهارساله‏اش دربرابرِ دستورى، شانه‏هايش را بالا مى‏اندازد و با بى‏اعتنايى كار خودش را مى‏كند، لذت مى‏برد! اين كودك‏ شخصيت‏ و اراده‏ دارد. او انسان است و خداوند (عز) انسان را آزاد آفريده است. به‏خدا قسم، اگر اين‏ موهبتِ آزادى‏ در افراد و انسان‏ها رشد يابد و رهبرى شود، عقل‏ها شكوفا و استعدادها بارور و انسان‏ها ساخته مى‏شوند. برعكس؛ آن‏زمانى كه اين استعدادِ بزرگ انسانى كه شايد رمز انسانيت باشد، شكسته و بى‏نتيجه شود و انسان نتواند فكر كند و حرف بزند، دراين‏صورت، تمام استعدادها لجن‏مال و سركوب مى‏شود و اصلًا شكوفايى و رشدى در كار نخواهد بود. اگر شما روى جوانه‏اى كه با كمال طراوت و نشاط، از دلِ زمين روييده است، سنگى سخت بگذاريد، پژمرده و لِه مى‏شود؛ اما اگر وسايلى را فراهم سازيد كه براى رشد آن لازم است، اطرافش را مقدارى شيار بزنيد و آب‏وكود بدهيد، زودتر از دل خاك بيرون مى‏آيد و آزاد مى‏شود و رشد مى‏كند. البته اگر به اين‏سو و آن‏سو منحرف شد، رهبرى‏اش كنيد؛ اگر آفتى آن‏را تهديد كرد، سم‏پاشى و آفت‏زدايى كنيد و اجازه دهيد آزاد بالا رود.
نبايد توقع داشت‏ كه فرزندان، خودشان نينديشند، شخصيت نداشته باشند، نتوانند تصميم بگيرند و هميشه گوش‏به‏زنگِ فرمان‏هاى پِى‏درپِى باشند؛ آن‏هم فرمان‏هايى كه اگر در هفته يا روز، از مجموع بُكن‏ونكن‏هايى كه به فرزند مى‏گويند، نوار بگيرند (خصوصاً مادران)، بمبارانى از دستورها جمع مى‏شود: دست نزن؛ اين طرف نرو؛ اينجا ننشين؛ حرف نزن و …. كودكى كه دربرابر اين‏همه فرمان قرار مى‏گيرد، نمى‏تواند تشخيص دهد يا تصميم بگيرد و لذا اراده‏اش از بين مى‏رود.
بنابراين، نه‏ مى‏توان فرزند را آزاد گذاشت كه هرچه خواست انجام دهد و نه‏ مى‏توان توقع داشت كه به‏ هرچه‏ اوليا مى‏گويند، عمل كند. البته، گفته‏هاى والدين هم بايد منطقى‏ باشد. براى مثال، درحالى‏كه بچه نشسته و درسش را مى‏خوانَد يا سخت، مشغول انجام‏دادن تكاليف است، ناگهان پدر دستور مى‏دهد: «برو آب بيار» يا «برو در را باز كن.» در چنين موقعيتى، تاحدّامكان، نه‏تنها نبايد فرمان داد، بلكه بايد وضعيت بهتر را فراهم كرد تا فرزند، بيشتر و بهتر بتواند كارش را انجام دهد. بنابراين، برخورد منطقى با خطاهاى فرزند، از اصول مهم ايجاد صميميت است.
5-  بهادادن به نقاط قوّت فرزندان:
قبلًا اشاره كردم كه ما، تنها، نقطه‏هاى ضعف‏ را مى‏بينيم. بگذاريد جامعه ما به اين‏ عادت كند كه‏ نقطه‏هاى قوّت‏ را پَروبال‏ دهد. از ميزان‏ عدل الهى‏ كه نبايد سبقت بگيريم! آنجا گناهان و ثواب‏ها را با هم مى‏سنجند و ترازو و حساب و معادله‏اى در كار است. به‏علاوه، خداوند (عز) مى‏فرمايد ما كارهاى خيرِ شما را ده‏برابر اجر مى‏دهيم: مَن جَاء بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا (انعام/ 160) اما اگر فرزند ما، يك شب، تكليفش را ديرتر انجام دهد يا نمره كمى بياورد يا اينكه كار خلافى مرتكب شده باشد، برايمان بسيار مهم جلوه مى‏كند و عصبانى مى‏شويم و احياناً، فرياد مى‏زنيم و مؤاخذه مى‏كنيم. چرا اگر ده مرتبه كار خوب انجام داده است، آن‏ها را به‏حساب نمى‏آوريم؟ چرا وقتى كه تكليفش را درست انجام داده و دندانش را به‏موقع مسواك كرده و لباسش را مرتّب نگه داشته است و در خانه، همكارى كرده است، تشويق‏ نمى‏كنيم تا احساس كند براى كارِ او، حساب باز مى‏كنند؟ بنابراين، امتيازدادن‏ و تشويق‏كردن دربرابر كارهاى مثبت، از اصول ديگرِ ايجاد صميميت است.
6- ايجاد محيطى صميمانه براى بحث و گفت‏وگو:
انسان بايد بنشيند و براى فرزند خود داستان‏ بگويد يا با او بازى‏ كند. گاهى بين بچه‏ها و والدين، صميميت فراوانى وجود دارد: پدر يا مادرى با فرزند خود موضوعى را طرح و درباره‏اش بحث و گفت‏وگو و دردِدل مى‏كنند. اساساً، بايد از فرزندان خواست‏ كه براى والدين‏ حرف بزنند. مى‏توان از آنان پرسيد كه امروز، چه مسائلى پيش آمد؟ در مدرسه و در راه، چه ديدى؟ معلم چه گفت؟ كلاس چه‏طور بود؟ چه ياد گرفتى؟ بعد هم مى‏توان ديدگاه‏هاى خود را براى آن‏ها گفت. البته، اينكه‏ چه‏ چيزى را كجا و چگونه‏ بگوييم، در جاى خود محلّ بحث است و آنچه مهم است اين است كه بَدآموزى در آن نباشد.
7-  نظرخواهى از فرزندان در امور خانواده:
نگوييد: «من مى‏خواهم خانه را عوض كنم؛ اين بچه شش يا ده‏ساله كه نمى‏تواند طرفِ مشورتم قرار گيرد.» اتفاقاً، با اين‏ هدف‏ مشورت كنيد كه بچه را به‏حساب‏ آورده باشيد. مثلًا بپرسيد: «امروز ظهر غذا اگر چه باشد بهتر است؟ فردا كه مى‏خواهيم به مسافرت برويم، از كدام راه برويم؟ با چه وسيله‏اى برويم؟»
يك‏مقدار با بچه‏ها مشورت كنيد و اجازه دهيد نظرِ بد و ناقص‏ بدهند تا بعد، نظرشان را اصلاح‏ كنيد. آنان را راهنمايى و برايشان اثبات كنيد كه اگر از فلان راه برويم يا اگر غذا را اين‏طور بپزيم، بهتر است و اگر هم نظر خوبى بيان كرد، به آن‏ عمل‏ كنيد. خصوصاً، اين روش را بايد براى فرزند بزرگ‏تر و بالغ‏ اعمال كنيد. اينان نظر و فكر دارند. اگر مايليد در كنار شما باقى بمانند، بيگانه نشوند و حرف‏هايشان را براى ديگران نگويند، با آنان مشورت كنيد و اجازه دهيد اسرارشان را براى شما مطرح كنند. به نظرشان بها دهيد.
البته، منظور اين نيست كه آنان دوست و مشاور نداشته باشند؛ اما آنچه مهم است اين است كه شما هم بايد از مسير زندگىِ آنان‏ مطلع‏ باشيد. اين امر را با زور نمى‏توان تحميل كرد و از آنان خواست كه كارها و تصميماتشان را بيان كنند؛ بلكه بايد محيطى‏ به‏وجود آوريد كه فرزند، قبل از همه، به‏سراغ شما بيايد. اين مسئله اغلب براى بچه‏ها مطرح است كه بچه مطلب و خبر تازه‏اى دارد، اما آن‏را براى همه بيان نمى‏كند؛ تنها، براى بعضى دوستانش بازگو مى‏كند. اصلًا خود شما هم كه مطلب تازه‏اى داريد، عجله داريد كه فلان دوستتان را ببينيد و آن‏را براى او تعريف كنيد. بايد محيطى به‏وجود آوريد كه فرزندتان، قبل از همه‏، دوست داشته باشد كه حرفش را با شما مطرح كند.
8-  ايجاد محيط همكارى و تقسيم مسئوليت:
دوست داريد كه فرزندتان در خانه، با شما همكارى كند؟ اين خواسته بسيار خوب و لازم‏
است؛ اما براى تمرين اين كار، چه اشكال دارد كه تقسيم مسئوليت كنيد؟ به‏تناسب سِن و توان‏ بچه‏ها، كارها را بين آنان تقسيم كنيد: يكى سفره بيندازد، يكى در شستنِ ظرف‏ها كمك كند، ديگرى خريد كند و …. كارها را خيلى‏ منطقى‏ و عادلانه‏ تقسيم كنيد، ولى از آنان‏ مسئوليت‏ بخواهيد. گاه‏گاهى هم بد نيست كه جاى آنان را در مسئوليت‏ها، تغيير دهيد. اگر تقسيم كار نباشد و بى‏حساب عمل شود، گاهى به‏طور غيرعادلانه، كارى به يكى از فرزندان‏ تحميل‏ مى‏شود؛ مثلًا پدر يا مادرى در نصف روز، كارهاى زيادى را برعهده فرزندِ خود مى‏گذارد: توقع دارند كه باغچه را آب دهد، خريد كند و كارهاى ديگرى هم انجام بدهد. اگر حساب كنيد، مى‏بينيد وقتِ ديگرى براى بچه باقى نمانده است. حتى خيلى مفيد است كه اگر خودِ پدر و مادر به مسافرت مى‏روند، كار را بين خودشان‏ تقسيم كنند تا برايشان به‏صورت‏ عادى‏ درآيد. ممكن است در محيط كارتان دراين‏زمينه خيلى فعال باشيد، اما در محيط خانه، اغلب بى‏توجه هستيد.
9-  رعايت عدالت در بين فرزندان:
اگر مى‏خواهيد بچه‏ها نسبت به شما وفادار و صميمى باشند، با آنان رفتارى عادلانه داشته باشيد. به‏قدرى‏ بچه‏ها دقيق‏اند كه واقعاً تعجب‏برانگيز است. براى مثال، فرض كنيد كه ميوه فراوانى در ظرف هست؛ اگر سيب بزرگ‏تر را به بچه‏اى و سيب كوچك‏تر را به ديگرى بدهيد يا احياناً اگر مادر سرِ سفره، در ظرفى كه قدرى كهنه‏تر است، به يكى و در ظرف بهتر، به ديگرى غذا بدهد، بچه مى‏پرسد چرا؟
حال، موقع‏ خريد براى بچه‏ها، حرف‏زدن‏ با آنان، شماتت ى‏ ا تهديدكردنشان تمركز كودك افزايش مى‏يابد. فرض كنيد امروز پاى يكى از بچه‏ها، به ظرفى خورده و آن‏را شكسته است. شما هم فريادتان بلند مى‏شود و او را تنبيه مى‏كنيد. فردا، برادر يا خواهرش همين خطا را تكرار مى‏كند و شما اعتنايى نمى‏كنيد. بچه بسيار باهوش و حساس است و مى‏پرسد كه چرا ديروز مرا دربرابرِ اين خلاف، تنبيه‏ كرديد؛ اما امروز كه خواهرم همين خطا را مرتكب شد، بى‏اعتنا از كنارِ آن گذشتيد؟
اگر مى‏خواهيد فرزندانتان با عدالت خو بگيرند و طرفدار و خواستار و مجرىِ آن شوند و با جامعه عادل، پيوند برقرار كنند، عدالت را بايد از قدم‏هاى كوچك و در كوچك‏ترين مسائل تمرين كرد.
درباره معلم هم، در كلاس‏، مسئله به‏همين‏صورت است: بايد به‏طوريكسان‏ از بچه‏ها بپرسد؛ دربرابرِ تكليف معيّن و مسئله معيّن يك نمره بدهد؛ به حرف همه، به‏تساوى‏ گوش دهد و فقط از چند دانش‏آموزى كه سرزبان‏دار هستند و خيلى خوب جواب مى‏دهند، نپرسد. به‏همين‏ترتيب، نكات ديگرى ازاين‏قبيل را مراعات كند.
حضرت على‏ (ع) دخترشان را احضار مى‏كنند و مى‏پرسند: «چرا اين گردن‏بند را از بيت‏المال گرفتى؟» دربرابرِ برادرشان، عقيل، مى‏ايستند و مى‏فرمايند: «بيشتر از آنچه حق توست، از بيت‏المال به تو نمى‏دهم.» ايشان عدالت را از درون خانه و فاميل خود اجرا مى‏كنند تا بعد، بتوانند فريادشان را بلند كنند كه «به‏خدا، از حلقوم ستمگر، حتى اگر نيرومند باشد، حق مظلوم‏ را بيرون مى‏كشم و داد مظلوم را مى‏ستانم؛ حتى اگر ضعيف‏ترين افراد امّت باشد.» چه كسى مى‏تواند اين فرياد را سردهد و همه مردم و همه تاريخ هم بگويند كه راست مى‏گويد؟ كسى‏كه‏ اول‏، نسبت به‏ خود و فرزند و نزديكانش‏، عدالت را اجرا كرده باشد.
10-  ايجاد جهان‏بينىِ مشترك بين افراد خانواده:
شما كتاب‏هايى خوانده‏ايد، مطالبى شنيده‏ايد، جلساتى رفته‏ايد و با وعظ و ارشادهاى خاصى آشنا بوده‏ايد كه فرزندان شما با آن‏ها آشنا نيستند. آنان‏ كتاب‏هاى ديگرى‏ مى‏خوانند، جلسات ديگرى‏ مى‏روند و مطالب ديگرى‏ مى‏شنوند. بچه، كار را به‏گونه‏اى مى‏شناسد
و پدر، آن‏را چيز ديگرى‏ مى‏داند. بچه از خدمت، شناختى دارد و پدر، آن‏را به‏شكل ديگرى‏ مى‏شناسد. تلقى و برداشت آنان از يك عبارت، متفاوت است. بنابراين، طبيعى است كه رفته‏رفته، فاصله زندگى‏ شما با آنان بيشتر مى‏شود. اكنون، دغدغه شما اين است: «چه كنيم كه در سطح مشتركى قرار بگيريم؟»
كتابى‏ را كه به فرزندتان مى‏دهند يا خودِ او تهيه و مطالعه مى‏كند، اگر شما هم توانستيد، ورقى بزنيد. وقتى بچه‏ها بزرگ‏تر شدند و توانستند هر كتابى را مطالعه كنند، كتابى را كه شما پسنديده‏ايد، به آنان نيز بدهيد تا بخوانند. در جلسات تبليغى كه شركت مى‏كنيد، آنان را هم با خود ببريد. اگر مقدور باشد، در جلساتى كه آنان مى‏روند، شما نيز شركت‏ كنيد. دراين‏صورت، به‏تدريج، جهان‏بينى و محصول فكرىِ مشتركى پيدا مى‏شود. با اين روش، اميد مى‏رود كه ان‏شاءالله، بتوانيد محيطى صميمى به‏وجود آوريد.
البته، براى هوس و براى اينكه فرزندانتان را دوست داشته باشند، نخواهيد صميميت ايجاد كنيد؛ بلكه براى‏ تربيت‏ و سازندگىِ آنان، احتياج به اين صميميت داريد.(برگرفته از کتاب راههای ایجاد صمیمیت در خانه نوشته محمد جواد باهنر)

 نظر دهید »

علامه‏ جعفرى؛ ابن‏ سيناى زمان‏

31 شهریور 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

یکی از راه های عملی کسب حکمت مطالعه زندگی حکیمان است . در این قسمت با مختصری از زندگی علامه جعفری آشنا می شویم .
علامه محمدتقى جعفرى به‏سال 1304 ش، در تبريز، ديده به‏جهان گشود. با اينكه پدر ايشان از سواد بهره‏اى نداشت، با اتكاى‏به‏نفس و پشتكار، سواد خواندن و نوشتن را از مادر خويش فراگرفت؛ طورى‏كه دوره دبستان را از پايه‏ سوم‏ شروع كرد. پس از آن، دروس مقدماتىِ حوزه را در مدرسه طالبيه تبريز گذراند.
ايشان براى ادامه تحصيل، عازم‏ تهران‏ شد و پس از آموختن سطوح اول و دومِ حكمت منظومه و امور عامّه اسفار، راهى‏ قم‏ شد و در علوم معقول و عرفان و اخلاق، از محضر شيخ‏مهدى مازندرانى، شيخ‏محمدتقى زرگر و امام‏خمينى (ره) كسب فيض كرد. استاد در خاطرات اين دوره از تحصيلش به‏ زندگى سخت‏ خود و غذاى ساده نان و ماست، اشاره كرده است و نيز به اينكه گاهى تهيه همين مقدار قُوت هم، مقدور نمى‏شده است!
ايشان در آغاز جوانى و پس از گذراندن دروس سطح، رهسپار نجف‏ شد و همزمان با دروس حوزوى، با انديشه‏ها و معارف‏ شرق‏ و غرب‏ آشنا شد؛ به‏ويژه، آشنايى و هم‏انديشى با كسانى‏
مانند محمدرضا مظفر، فيلسوف و منطقىِ نوانديش و احمد امين، رياضى‏دان مشهور دانشگاه بغداد، سبب شد علامه در موضوعاتى چون فقه و فيزيك، فلسفه و زيباشناسى، تاريخ و روان‏شناسى و برخى ديگر از دانش‏هاى گوناگون، گام‏هاى علمى بلندى بردارد. استاد در دروسِ حوزوى هم از درس دانشورانى همچون آيت‏الله خويى، آيت‏الله سيدمحمود شاهرودى، آيت‏الله ميلانى و آيت‏الله سيدمحسن حكيم استفاده لازم را برد؛ به‏طورى‏كه در 23 سالگى‏، به درجه‏ اجتهاد نايل شد.
علامه‏جعفرى پس از ده سال، به ايران بازگشت و به‏ قم‏، مشهد و درنهايت، تهران‏ رهسپار شد و با دكتر بديع‏الزمان فروزانفر و دكتر محمدابراهيم آيتى هم آشنايى پيدا كرده و توجه و عنايت آنان را به‏خود جلب كرد. علامه در تهران، به‏تدريس منظومه و عروه الوثقى همت گماشت.
تعداد آثار مكتوب علامه محمدتقى جعفرى، به ‏ یك‏صد كتاب‏ بالغ مى‏شود كه برخى از آن‏ها عبارت است از: ترجمه و تفسير نهج البلاغه در جلد، نقد و تفسير مثنوى در 15 جلد، فلسفه زيبايى و هنر از ديدگاه اسلام، حكمت اصول سياسى اسلام، علم و دين در حيات معقول.
عمر پُربار استاد، سرانجام در 25 آبان 1377 ش، پس از يك‏دوره بيمارى سرطان ريه، در بيمارستان ليسترِ لندن به‏پايان رسيد و پيكر مطهرش را پس از انتقال به مشهد، در رواق‏ دارالزهدِ حرم مطهر امام رضا علیه السلام به‏خاك سپردند.

 نظر دهید »

حقوق متقابل دوستان

31 شهریور 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

دوستى «ساختن‏» است؛ پس مهارت است و هنر مى‏طلبد. بناى دوستى به‏سرعت، زاده نشده و به‏زودى، ويران نمى‏شود. اين پديده اجتماعى بر اركانى بنا شده است كه همان حقوق متقابل دوستان بر يكديگر است. هر كسى در اداى اين حقوق بكوشد، پس از مدتى گلستانى مى‏شود، پُر از پروانه‏ها و اگر در اين وظيفه كاهلى كند، ديرى نمى‏پايد كه همانند ريگستانى شود، محل بادها و خارها.اکنون که اول سال تحصیلی است چه بجاست از جقوق متقابل دوستانمان آگاهی یابیم تا بتوانیم دوستی های پایدار و شیرینی داشته باشیم .
متن زیراز کتاب دوستى؛ مهارت‏ها و ظرائف، نوشته محمود مرویان حسینی ،(به دلیل خامعیت و البته خلاصه و گویا بودن مطلب )،اقتباس شده است .
در بحث حقوق متقابل دوستان، نيازهاى شخصيتىِ انسان را در هر سه حيطه‏،عاطفی ،شناختی و رفتاری بررسى مى‏كنيم:
1-  حقوق عاطفى در بين دوستان‏
1- 1-  سلام، مصافحه (دست‏دادن)، معانقه (روبوسى)، همراه با تبسّم‏
هيچ درى بدون‏كليد باز نخواهد شد؛ كليد دوستى سلام است. دوستىِ ماندگار نيازمند شروعى خوب‏ است كه سلام آن‏را فراهم مى‏كند و ثبات عاطفى فرد متقابل را تقويت مى‏كند.
پيام‏آور رحمت، حضرت محمد (ص)، همواره در سلام‏دادن بر يارانش‏ پيشگام‏ بودند و به‏دنبال آن، با ايشان دست مى‏دادند و هيچ‏گاه دستشان را پيش از ديگرى، بيرون نمى‏كشيدند « بحارالانوار، ج 68، ص 15» و مى‏فرمودند: «دست‏دادن با يك مؤمن، برتر است از دست‏دادن با ملائكه» « اصول كافى، ج 2، ص 183» ايشان ديگران را بر اين عمل توصيه كرده و حكمت آن‏را اين‏گونه بيان مى‏كردند: «مصافحه، كينه‏ را از ميان مى‏برد.» « بحارالانوار، ج 77، ص 165.»
اقدام به دست‏دادن، از سوى هر كسى كه مى‏خواهد باشد، چه بزرگ‏تر يا كوچك‏تر، دليل بر علاقه‏ و فراهم‏كردن زمينه مناسب براى دوستى و رابطه است؛ گرچه در برخى گروه‏هاى‏ اجتماعى، رسم بر اين است كه دست‏دادن با جوان‏ها از طرف پيران آغاز مى‏شود، به‏نظر مى‏رسد هيچ اشكالى نداشته باشد كه نوجوان و جوان به‏عنوان اظهار علاقه، در دست‏دادن، بر پيران سبقت بگيرند.
ازاين‏روست كه ابوعبيده، از ياران امام‏باقر (علیه السلام) مى‏گويد كه در سفرى در خدمت امام بودم. ايشان هرگاه براى نيازى از مَركب خود پايين مى‏آمدند يا بر آن سوار مى‏شدند، با من مصافحه مى‏كردند و پس از مدتى، باز اگر به‏دنبال كار ديگرى مى‏رفتند و برمى‏گشتند، دوباره با من مصافحه مى‏كردند و در تمام سفر، اين‏چنين بوديم. به امام‏گفتم: «گويا شما از اين عمل منظورى داريد؟» ايشان فرمودند: «آرى؛ هرگاه مؤمنى با مؤمنى مصافحه مى‏كند، بدون‏گناه‏ از يكديگر جدا مى‏شوند [و با اين عمل، خداوند گناهانشان را مى‏بخشايد.]» « اصول كافى، ج 2، ص 179.»
معانقه (روبوسى) بخشى ديگر از رابطه عاطفى و صميمانه بين دو دوست است. آدمى‏ هنگامى‏كه ديدار خود را با دوست به بوسه بيارايد، به همه آثار محبّت و تأثير عميق‏ آن در توسعه روابط انسانى و اخلاقى دست مى‏يابد. بهترين جايگاه بوسيدن، ميان دو چشم‏، يعنى موضعِ نور در پيشانى است. حضرت على (ع) در وصيت خود به پسرش امام‏حسن (ع) مى‏فرمايند: «فرزندم، هرگاه مؤمنى را ديدى، موضع نور در پيشانىِ او را ببوس.» « صول كافى، ج 2، ص 179.» البته كه پيشانى مؤمن، شايسته بوسيدن است؛ چه، اين موضع، جايگاه‏ سجده‏ در برابر خالق متعال است.
اين‏همه، با تبسم و گشاده‏ رويى‏ جلوه‏اى ديگر مى‏يابد. بيشترين عامل محبوبيت‏ انسان در بين ياران و بزرگ‏ترين وسيله نزديكى دل‏ها، تبسمى از سرِ محبّت و خيرخواهى، و البته نه تصنّعى و دام‏افكنانه، است. پيامبر خدا (ص) مى‏فرمودند: «شما هرگز نمى‏توانيد با اموالتان مردم را به‏سوى خود جذب كنيد؛ پس، با گشاده‏رويى و خوش‏خويى، آن‏ها را ديدار كنيد.» « اصول كافى، ج 2، ص 103»
اصحاب گفته‏اند كه هيچ‏كس را نديديم كه بيشتر از پيامبر خدا (ص) تبسّم بر لب داشته باشد. « اصول كافى، ج 2، ص 103»
اميرمؤمنان، على (ع)، فرموده است: «خوش‏رويى‏ كمند محبّت‏ است.» « عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 24» درمقابل، ترش‏رويى و گرفتگى، در دوركردنِ دل‏ها از يكديگر و قطع پيوندهاى دوستى، بى‏نهايت مؤثر است. امام‏باقر (ع) دراين‏زمينه فرموده‏اند: «ترش‏رويى و گرفتگى، سبب دشمنى و دورى از خداست.» « بحارالانوار، ج 75، ص 176.»
2- 1-  پرس‏وجو از احوال دوستان‏
يكى از اسرار دوستى‏ به‏خاطرداشتنِ نام‏ دوستان است. نخستين نشانه‏هاى شخصيت، با نام هر كس پديدار مى‏شود. مردم شيفته نام خود و وابستگان خويش هستند، به‏ويژه اگر از نام شايسته و زيبايى برخوردار باشند. از قديم، افراد كوشيده‏اند به هر ترتيب ممكن، نام خود را جاودان سازند؛ ازاين‏روست كه اين‏همه وقف‏ها و آثار از گذشتگان باقى مانده است.
پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمود: «هرگاه يكى از شما با كسى پيوند برادرى و دوستى برقرار كرد، از نام او و نام پدر و قبيله و منزلش بپرسد؛ چه، اين امر از حقوق واجب و باعث صفاى برادرى‏ است، وگرنه دوستىِ آن‏ها احمقانه است.» « بحارالانوار، ج 71، ص 146»
3- 1-  احترام‏گذاشتن به دوستان‏
در كلمات بزرگان دينى، يكى از حقوق عرصه دوستى، احترام‏گذاشتن به شايستگى‏هاى دوست است؛ تاآنجاكه پيامبر خدا (ص) مى‏فرمود: «كسى‏كه برادر مسلمانش نزدش بيايد و او را احترام كند، چنان است كه‏ خداوند را احترام كرده است.» « اصول كافى، ج 2، ص 206»
امام‏صادق (ع) نيز مى‏فرمود: «اصحاب و ياران خود را بزرگ بشماريد و آنان را احترام كنيد، به يكديگر هجوم نبريد و زيان نرسانيد و حسد نورزيد. از بخل بپرهيزيد و بندگان مخلص خداوند باشيد.» « محمد بن حسن حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 8، ص 406.»
4- 1-  شادى‏آفرينى براى دوستان‏
پيامبر اكرم (ص) فرموده‏اند: «هر كس برادر دينى خود را با چيزى كه موجب خوشحالى او
مى‏شود، ديدار كند تا او را شاد سازد، خداوند در روزى كه او را ديدار مى‏كند، شادمانش خواهد ساخت. « نهج‏البلاغه، تصحيح شيخ‏محمد عبده، حكمت 333، ج 4، ص 78»
درس‏آموزى از الگوهاى جاودان دينى به انسانِ فكور مى‏گويد كه بايسته است با دوستان مؤمن، با چهره‏اى بشّاش‏ و خرامان روبه‏رو شد، گرچه‏ حزنى در دل‏ باشد. اين شادى‏آفرينى هم در فرد مقابل، اميدوارى و نشاط و هيجان مثبت و تعادل عاطفى به‏وجود مى‏آورد و هم در كاهش فشارهاى اجتماعى‏ مؤثر مى‏باشد. به‏علاوه، بازخورد و تأثير عكس‏العملىِ شادى‏آفرينى، به خودِ فرد باز مى‏گردد و بهره‏ورى ايجاد مى‏كند.
2-  حقوق شناختى در بين دوستان‏
1- 2- 10 اعتمادآفرينى در فضاى دوستى‏
دوستى به اعتماد از جانب‏ هر دو طرف‏ نياز دارد و در گروِ زمان است. براى اينكه آدمى اعتماد كسى را به‏خود جلب كند، بايد نخست نشان دهد كه درخورِ اعتماد و اطمينان اوست‏
و اوست كه بايد دراين‏باره، فرد را تأييد كند. دراين‏صورت، به‏تدريج، ريشه‏هاى خوش‏گمانى به يكديگر جوانه مى‏زند و ميوه همدلى به‏بار مى‏نشيند. آميختگى دو روح و نزديكى دو قلب، آنگاه است كه بدگمانى، جاى خود را به خوش‏گمانى بدهد. البته گذشت زمان، اعتماد افراد را به يكديگر بيشتر مى‏كند و دوستى، خود، دوستى مى‏آفريند.
مولاى متقيان، على (ع)، چنين هشدار مى‏دهند: « [مراقب باش‏] بدگمانى، روش تو را نسبت به دوستى كه به صلاحيت او يقين داشته‏اى، تباه نكند.» « غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 264.»
2- 2-  آگاه‏كردن دوست، از محبت خود به او
محبتِ مخفى مانند آتش زير خاكستر است كه وجود دارد، اما كسى آن‏را نمى‏بيند. البته به‏خوبى بايد دقت كرد كه دوستى با پاكان، عشق به فضيلت‏ها و ارزش‏هاست و اين عشق معنوى، به‏شدت، با اوج احساسات شهوانى و فوران شهوت جنسى متفاوت است. جوانى كه‏
با ديدن رويى زيبا بر خود مى‏لرزد و دست از عقل مى‏شويَد و به رفتارهاى توجيه‏ناپذير دست مى‏زند، بيشتر، از غريزه و فوران احساسات متأثر است تا شورِ برخاسته از شعور.
دوستى با پاكان به‏تدريج انسان را پخته‏تر، كامل‏تر و بى‏عيب‏تر مى‏سازد و بارقه‏اى از بهشت است كه گرماى آن، نور و حرارت حق را به انسان مى‏چشاند؛ اما عشق‏هاى خيابانى و نيم‏روز، آدمى را حريص، كج‏رفتار، تهى از درون و خودباخته بار مى‏آورَد و سپس، بى‏هويتى و انحرافات بعدى و بحران‏هاى متنوّع ….
3-  حقوق رفتارى بين دوستان‏
1- 3-  استقبال و بدرقه دوستان‏
ازجمله امور كوچكى كه تأثيرهايى شگرف در روابط انسانى بين افراد مى‏گذارد و پيوندهاى‏ دوستى را تحكيم مى‏كند و آثار محبّت را نمودار مى‏سازد، به استقبال مسافر يا مهمان رفتن و نيز بدرقه‏كردنِ ميهمان و مسافر است؛ چه، اين كار، اهميت و بزرگىِ او را در چشم ميزبان به او مى‏نماياند. شيوه رهبران دينى نيز چنين بوده است:
امام‏حسن‏عسكرى (ع) درباره پيامبر اكرم (ص) نقل مى‏كنند: «رسول خدا (ص) هنگامى‏كه جعفربن‏ابى‏طالب از حبشه بازگشت، برخاستند و او را دوازده‏قدم استقبال كردند و بين دو چشمِ او را بوسيدند و از شادى و شوقِ ديدار وى گريستند.» « وسائل الشيعه، ج 8، ص 559» اين‏چنين بود كه در مدتى كوتاه، اين ابَرمرد تاريخ، دل‏هاى فراوانى را تسخير كردند. درهمين‏راستا، امام‏رضا (ع) از پيامبر خدا (ص) نقل مى‏كنند: «حق ميهمان‏ اين است كه در هنگام خارج‏شدن، او را تا دمِ در بدرقه كنى.» « همان، ص 560»
2- 3-  توجه‏كردن به سخنان دوست‏
همه دوست دارند كه سخنگوى خوبى باشند و بسيارى، به آن دست يافته‏اند؛ اما افراد اندكى‏ ارزش‏ گوش‏كردن‏ را مى‏دانند. آدمى براى سخن‏گفتن چندان به آموختن نيازى ندارد، اما براى گوش‏سپردن به سخن ديگرى، محتاج آموزش و تمرين است.
ديل كارنگى دراين‏باره مى‏گويد: «اگر مى‏خواهى مردم از گِرد تو پراكنده شوند و هنگامى‏كه اجتماع آنان را تَرك كردى، تو را مسخره كنند، چنين باش: به كسى فرصت سخن‏گفتن مده؛ پيوسته‏ از خودت سخن بگوى؛ ضمن آنكه ديگرى سخن مى‏گويد، هرگاه انديشه‏اى به ذهنت خطور كرد، منتظر مباش تا او گفتارش را تمام كند و در نيمه گفتارش‏، با او روبه‏رو شو ….»
برهمين‏اساس است كه مولا على (علیه السلام) فرموده‏اند: «وقتى عقل كامل شد، سخن‏گفتن كم مى‏شود» « بحارالانوار، ج 71، ص 290» يا اينكه فرموده است: «آن‏كه زياد سخن گويد، زياد اشتباه كند و آن‏كس كه زياد اشتباه كند، حيا و شرمش كم شود و كسى‏كه حيايش كم شود، پارسايى‏اش نقصان گيرد و كسى‏كه پارسايى‏اش نقصان گيرد، قلبش بميرد و داخل دوزخ شود.» « نهج البلاغه، حكمت 348، ج 4، ص 81.»
3- 3-  تحمل‏كردن انتقادهاى دوست‏
بهره‏گرفتن از امكانات كار آسانى است و هر كس از عهده آن برمى‏آيد، اما هنرِ زيركان آن است كه از ضرر نيز بهره مى‏گيرند و اين، هوشمندى‏ و بردبارى‏ خاصى مى‏طلبد. اكسيرى كه گرچه تحملش مشكل است، اما مِسِ اعمال را به‏طلاى ناب بدل مى‏سازد، همان انتقاد است. كسى‏كه از او و عملش انتقاد مى‏كنند، درواقع، اين‏ ارزش را داشته‏ است كه در كانون توجه قرار گيرد؛ پس، استعدادِ رشد و بهينه‏شدن را داراست.
دوست صديق و مُنصف، انتقادش‏ راهنمايى‏ است. امام‏صادق (علیه السلام) بهترين دوست خويش را كسى مى‏دانند كه عيب‏هاى ايشان را، اگر عيبى داشته باشند، به او هديه كند؛ « اصول كافى، تصحيح على‏اكبر غفارى، ج 2، ص 639» چراكه از ويژگى‏هاى انسان موفق، آن است كه حالت پذيرش، خيرخواهى و انتقادپذيرى داشته باشد.

 نظر دهید »

حتما بخوانید:مراقب باشید، جاسوس است

22 خرداد 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

مگر می شود کامپیوتر داشته باشید و وارد اینترنت نشوید و یک دیکشنری همراهتان نباشد. کلید استارت را که بزنی یکی از آیکنهایی که خودنمایی می کند و خیلی وقتها هم با اشاره کلید وسط موس خودش را ظاهر میکند، نرم افزار بابیلون(Babylon)است. فقط کافی است این برنامه را با دیکشنریهای مختلفی که در سایتش قرار داده است، نصب کنید و حالا هر کلمه ای را به هر زبانی که می خواهید، ترجمه کنید. اصلاً سازندگان برنامه میگویند بابیلون را فعال بگذار و با خیال راحت در اینترنت و در کامپیوترت گشت و گذار کن. از اینکه معنی کلمه ای را ندانی ترس نداشته باش. ما همه چیز را برای شما معنی میکنیم، جز جاسوسی. ما جاسوسی را معنی نمیکنیم، بلکه عمل میکنیم.

صهیونیستها از زمانی که اینترنت گسترش یافت و رایانه ها در گوشه اتاق همه خانه ها جا خوش کرد و آدمها با آیدیها و آیپیها با هم ارتباط برقرار کردند، به فکر کنترل جهان افتادند. آنها فهمیدند تکنولوژی کار آنها را برای تسلط بر جهان راحت کرده است. شاید برای همین است که صهیونیست ها از طرفداران پروپا قرص شرکتهای نرم افزاری هستند.

بابیلون یکی از همان برنامه هاست، یکی از برنامه هایی که صهیونیستها عاشقش هستند. اصلاً این برنامه را ساخته اند تا همه دنیا از آن به خوبی استفاده کنند. به خصوص کشورهای عربی و آسیایی. به خصوص جوانان کشورمان.

Babylon Ltd یک شرکت اسراییلی زیر مجموعه کمپانی Formula است که در سال 1997 میلادی شروع به کار کرد و کار خود را با ارائه دیکشنری بابیلون، نسخه آزمایشی (بدون محدودیت) شروع کرد و تا سال 2001 میلادی، این نرم افزار را به صورت رایگان عرضه میکرد و از آن پس اقدام به ارائه و فروش نسخه تجاری کرد. البته در نظر داشته باشید، هیچکس این دیکشنری را نمی خرد، ولی همه از آن استفاده میکنند. این از بذل و بخشش سرمایه دارهای صهیونیست است دیگر.

این برنامه به خاطر ارائه دیکشنری های مختلف به تمام زبانهای زنده دنیا در مدت کوتاهی بین کاربران اینترنت جای خودش را باز کرد و به عنوان یک شرکت امریکایی معروف شد. تا جایی که بیش از سی میلیون کاربر رسمی و یک دنیا کاربر غیر رسمی پیدا کرد، ولی هیچکس به این فکر نکرد، این برنامه که حالا سلطان همیشه فعال رایانه هاست، چه جاسوس قهاری است.

بابیلون با برنامه کم حجمی که به طور مخفیانه با خود دارد و روی رایانه ها نصب میشود، قادر است به راحتی اطلاعات و برنامه و اعداد و ارقام دستگاه و بسیاری از اطلاعات کاربر را ضبط کند و در هنگام اتصال به اینترنت برای مسیر اینترنتی مشخص شده، برنامه بفرستد. فرض کنید شما معاون وزیر یک کشور اسلامی هستید و اطلاعات بسیاری روی لپ تاپ خود دارید. حالا کافی است بابیلون را روی سیستم خود داشته باشید و به اینترنت وصل شوید. این کار شما دقیقاً مثل این است که شماره سازمان جاسوسی موساد را بگیرید و اطلاعات لازم آن ها را با رضایت کامل تحویل شان بدهید. البته حواستان باشد، اطلاعات را غلط ندهید، چون قبلاً اطلاعات درست را بابیلون برایشان ارسال کرده است.

اگر بگویم در چند سال اخیر شرکتهای صهیونیستی اکثر شرکتهای امنیتی جهان را در حوزه نرمافزارها خریدهاند، حتماً تعجب میکنید. Firewall برنامه های است که رفت و آمد اطلاعات را به خصوص در مسیر اینترنت کنترل می کند. مثل یک برج دیدهبانی. البته کار آن ها شناسایی و از بین بردن ویروس های نامرد است، اما خرجی ندارد با تغییرات کوچکی در هسته برنامه کمی هم اطلاعات دسته اول از سیستم کاربر را هم چک کرده و به مرکز فرماندهی ارسال کند.

حتماً زمان استفاده از اینترنت، وقتی بابیلون فعال است، متوجه کندی اینترنت شدهاید. فقط کافی است این برنامه را ببندید تا احساس کنید باریکه اینترنت دایال آپتان نفسی تازه کرد.

برنامه جاسوسی موجود در بابیلون کارکرد سی پی یو را به شدت تضعیف می کند و آن را تحت فشار میگذارد تا سرانجام بتواند اطلاعات جمعآوری شده را از روی خطوط اینترنتی به سوی سازندگان خود ارسال کند.

موضوع جاسوسی بابیلون را اولین بار یک کارشناس برنامهنویسی و شبکههای اینترنتی افشا کرد. او میگوید در هنگام تحقیق و کار روی برنامه مترجم چند زبانه بابیلون متوجه مسئله مشکوکی در این برنامه رایانه ای شده است. او میگوید: با تحقیق و موشکافی در برنامه و با بهکار بردن یک فایر وال غیرصهیونیستی متوجه شدم که این برنامه اطلاعات پاکتهای تی سی پی را به سروری با دامین منتهی به سی او ای ال (دامنههای اینترنتی متعلق به اسراییل) میفرستد. با علم به اینکه این دامنه (دومین) متعلق به سرورهای سایتهای اسراییلی است، اطمینان پیدا کردم این یک شرکت یهودی با برنامهنویسان یهودی است که هر چند به امریکا یا کشوری دیگر مهاجرت کرده است، اما سیاستهای صهیونیستی را دنبال می کند.

بعدها با تحقیقات بیشتر این اطمینان آنقدر قوت گرفت که کارشناسان متوجه شدند بابیلون تنها برنامه ای نیست که نقش جاسوس اسراییل را بازی می کند. موساد همکاری بسیار نزدیکی با سایت اینترنتی یاهو داشته و نرمافزارهای طراحی شده توسط این شرکت توسط سرویس اطلاعات رژیم صهیونیستی تحت کنترل قرار دارد و یاهو مسنجر از جمله این نرمافزارهای پیشرفته است که قابلیت جاسوسی دقیق برای موساد را داراست. بد نیست این را هم بدانید که سازمان های مقاومت فلسطین بارها از سوءاستفاده اسراییل از برنامه یاهو مسنجر هشدار داده و از مردم فلسطین خواسته، مراقب ارتباط های خود با این برنامه باشند.

حتماً میدانید بزرگترین شرکتهای سازنده گوشیهای همراه زیر سیطره صهیونیستها قرار دارند. تصور کنید یک گوشی نوکیا نقش یک جاسوس را برای اسراییل ایفا کند. این چیزها فکر کردنش هم باعث ترس میشود. حالا به این فکر کنید هر آنچه را که شما حدس می زنید، آنها عملی می کنند. جاسوس های آنها همه جا هست، حتی در رایانههای شما. مراقب باشید.مجله انتظار نوجوان/آبان 1387 / شماره 40

 

 1 نظر

چكيده تحقیق «تعریف انسان از منظر قرآن کریم »

18 خرداد 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

 

این تحقیق به ضرورت انسان شناسی از دیدگاه آیات و روایات می‌پردازد و اینکه انسان شناسی مقدمه‌ای است برای خدا شناسی و نتیجه‌اش رهایی از آفت خود فراموشی است و رابطه‌ای مستقیم دارد با معاد باوری. همچنین انسان شناسی بزرگترین نقش را در تولید علوم انسانی و حتی تجربی ایفا می کند .

ولی شناخت انسان از راه‌های متداول مانند حس و تجربه، استدلال و تعقل ناتمام است و تنها راه شناخت کامل انسان و تنها برنامه کامل انسان سازی، قرآن مجید است.

انسان مصطلح قرآنی، «حی متألّه» است که عامل حیاتش وحی و دستورات پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) است. مخصوصا آخرین فرمان الهی مبنی بر پذیرش ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام).

قرآن، عاملین و فراگیران قرآن را انسان می‌داند. بنابراین ائمه (علیهم السلام) تنها عامل حیات بخش انسان بلکه تمام جهان و جهانیان هستند و حیات واقعی زمین و اهل آن در گرو دولت حیات بخش قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه شریف) است.

این تحقیق توسط خانم موحد نسب در حوزه علمیه قاسم ابن الحسن نگاشته شده است .

 1 نظر

دلها دست خداست

07 خرداد 1392 توسط خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

ment> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Styles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true”
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>


از عزت، مصونیت، آبروی بین المللی و خوشحالی دوستان و ناراحتی دشمنان خواهد شد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 55

مدرسه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

توضیح وبلاگ: در دنیای کنونی بیشترین ارتباطات در فضای مجازی صورت می گیرد و تأثیر به سزایی در افکارسازی دارد. با توجه به اینکه وظیفه اصلی طلاب این است که علم را برای تبلیغ و ترویج دین خدا بیاموزند و به سفارش ائمه اطهار (ع) تبلیغ دین در هر برهه زمانی باید بر اساس زبان و ادبیات همان زمان باشد، بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طلاب، تبلیغ دین در فضای مجازی است. ان شاءالله با یاری امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بتوانیم سرباز حقیقی آن حضرت باشیم.

موضوعات

  • همه
  • مطالب آزاد
    • اخبار
    • حجاب و عفاف
    • تربیت فرزند
    • خانواده
  • انس با قرآن
  • اهل بیت علیهم السلام
    • احلی من العسل
    • درانتظار یار...
    • مکتب امام جعفرصادق(ع)
  • مناسبت ها
  • سلامت
  • در محضر استاد
  • مقالات و پژوهش ها
  • دفاع مقدس
    • پیام شهدا
  • احکام
    • پرسمان مذهبی
  • مسابقات
  • سخنان رهبر
  • سیاسی
  • ثبت نام

جستجو

آمار

  • امروز: 31
  • دیروز: 1211
  • 7 روز قبل: 1630
  • 1 ماه قبل: 3718
  • کل بازدیدها: 282839
اوقات شرعی

دانشنامه مهدویت

ستاره ها

با قرآن